شعر



درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند



معنی کور شدن را گره ها می فهمند



سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین



قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند



یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن



چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند



آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا



مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند



نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا


قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند



از : کاظم بهمنی

خواننده



تا چند سال دیگه تعداد خواننده ها


از تعداد شنونده ها بیشتر میشه 


بعد تو سایت های موزیک اسم 


شنونده های جدید رو میذارن 

بهشت


 توت فرنگی و موز تو بهشت مجانی شد!

خیانت


خیانت قصه ی تلخی ست اما از که می نالم ؟



خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را 



خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست 



چه آسان ننگ می خوانند نیرنگ زلیخا را 


عشق

تنها عشق حقیقت دارد 


وحشتناکترین اتفاق زندگی اینه که عاشق 


کسی بشی و عشقت رو پس بزنه !


سهرا ب

من اناری کردم دانه و به دل گفتم کاش مردم



دانه های دلشان پیدا بود 



جای خالی

یادتونه یکی از سوالای امتحانمون این بود جاهای خالی را با گزینه  مناسب پر کنید ؟ 

.

.

.

.

.

.

باور کنید بعضی جاهای خالی رو هیچ گزینه ای پر نمیکند!


کباب

دیروز رفتم کبابی نوشته بود: "100٪


گوسفندی". بعد از خوردن کباب فهمیدم


 با من بوده!

حرفهایی از جنس نگفتن

" حرفهایی ست از جنس نگفتن که تا


 مخاطب خودرانیابند هرگز سر به 


ابتذال گفتن فرو نمی آورند "





پستامینوفن


هر هشت ساعت یکعدد

یک شعر

بهزیستی نوشته بود:



شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد



شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد



پدر یک گاو خرید



و من بزرگ شدم



اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت



جز معلم عزیز ریاضی ام



که همیشه میگفت:



گوساله ، بتمرگ!

خداگو


خداجو با خداگو فرق دارد


حقیقت با هیاهو فرق دارد


خداگو حاجی مردم فریب است


خداجو مومن حسرت نصیب است


خداجو را هوای سیم و زر نیست


بجز فکر خدا،فکر دگر نیست 

 مهدی سهیلی

نعمت

"ازدل عمیقترین اندوه ها،


 عظیمترین نعمت ها عطا


 می شود" 

دختران

دختران روز بی خستگی دویدن


شب سرشکستگی!

رفتن

رفتم نگو که از بی وفایی بود

 

تنها بخاطر احساس تنهایی بود!


رفتن طعمش به تلخی جدایی بود

 

دانم این نه رسم آشنایی بود

جدایی

تلخ تر از خود جدایی ها
آنجایی ست که آن دو نفر بعدها باید مدام وانمود کنند که 

چیزی بینشان نبوده ......

که هیچ اتفاقی نیفتاده..........

که از همدیگر هیچ خاطره ای ندارند